۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

 در این نظام طبقاتی و مستبد مذهبی، پل‏ شانه های مردم است!


بحران سیاسی و اقتصادی گریبانگیر جمهوری اسلامی است. دورنمای پایان ندارد و هر روزه عمیق تر می شود. شكاف میان فقیر و غنی‏، و شهر و روستا، گرانی و تورم، بیكاری و اعتیاد و ستم بر زن بیداد می كند. رژیم استبداد مذهبی بعد از یك سال رو در رویی با خیزش مردم، و چند پاره شدن صفوفش، اینك مذبوحانه تلاش می كند آرایش قوای شبه نظامی اش را حفظ كرده، سیكل فریب مذهبی و سركوب سیاسی و اصلاحات خانمانسوز اقتصادی را ادامه دهد. از همین حالا دارند آماده نمایش انتخابات مجلس و حتی دوره آتی ریاست جمهوری می شوند. اما محدودیت های عظیم و اجبارات ناگزیری كه بر سر راهشان قرار دارد، دورنمای آتشفشان را در مقابلشان ترسیم می كند.
در این وانفسای اینترنت و ماهواره و دوربین های دیجیتالی و تلفن های همراه، حربه های فریب و سركوب حكومتی بیش از پیش ضعیف جلوه می كند. چنین است كه انتشار همزمان چند خبر به ظاهر پیش پا افتاده افشاگر سیمای جمهوری اسلامی می شود.
پل اول: در تهران كه گره كور ترافیك مردم را كلافه كرده، آقای شهردار اصولگرا و پیرو ولایت وادار شده كه  نمایشی جدید راه بیندازد. او با افتتاح یك پل هوایی مدرن برای عبور خودرو در منطقه جوادیه تهران ادعا می كند كه گامی اساسی در مورد تردد ماشین ها از جنوب شهر به شمال تهران و بالعكس برداشته است. برای افتتاح این پل‏، در محل جشن بر پا می كنند و سر اهالی را شیره می مالند. تبلیغ شان اینست كه این تنها پل دنیاست كه به جای 4 پایه بر 3 پایه قرار دارد!! این در حالی است كه در بسیاری از كشورها، چنین پل هایی را در مدت بسیار كوتاه می سازند. جالب است كه اكثر این قبیل طرح ها‏، كپیه برداری از طرح های خارجی است و بعد از دزدی ها و حساب سازی های فراوان به شكل ناقص و ناامن در ایران پیاده می شود. برای نمونه‏، بخشی از مردم تهران هر روز افتضاح تونل توحید را تجربه می كنند كه معلوم نیست چه بلایی بر سر طرح اولیه هواكش هایش آورده اند. در حال حاضر، هواكش ها چون مستقیم به بیرون راه ندارند قادر به تهویه هوای آلوده درون تونل نیستند و مردم داخل خودروهایشان احساس خفگی می كنند!   
پل دوم: در گوشه دیگری از كشور یعنی در استان كهكیلویه و بویر احمد، لنز دوربین یك خبرنگار صادق روی عقب ماندگی و محرومیت مردم یك روستا زوم می شود. اهالی این روستا مجبورند برای تردد و رسیدن به جاده اصلی از رودخانه عریض ”مارون“ عبور كنند كه پلی روی آن احداث نشده است. آنان برای اینكار از چیزی شبیه تله اسكی یعنی كابینی معلق بر سیم بوكسل استفاده می كنند. نتیجه این كار قطع بند انگشتان بسیاری از اهالی به ویژه كودكان است. در اینجا از سخنرانی و برگزاری جشن و دلقك بازی مسئولین و ”هنرمندان درباری“ خبری نیست. صدایی اگر به گوش می رسد فریاد اعتراض و خشم توده های محروم از این زندگی فاجعه بار است. خشم آورتر از همه حرف های مفت برخی از حكومتی هاست كه به  اهالی آن روستا پیشنهاد كردند شنا یاد بگیرند! یا اینكه بچه های روستا چرا دستكش دست نمی كنند!! پوزخند تلخ این مردم‏، محترمانه ترین جوابی است كه آنان به لاف های حكومت در مورد رفاه روستاییان، معكوس شدن روند مهاجرت به شهرها، گسترش بی وقفه خدمات روستایی مانند گاز رسانی و جاده كشی و حتی خدمات بانكی و اینترنتی می دهند.
اما نه افتتاح ده ها پل این چنینی در یك شهر متورم بیمار با اقتصاد به نفس افتاده و وزنه سنگین بوروكراسی و خدمات بر دوشش، می تواند معضل ترافیك را حل كند و نه آن حرف های مفت دردی از درد مردم دوا می كند. مردم ستمدیده ما با رژیمی رو در رو هستند كه مثل پل جوادیه بر سه پایه ایستاده است: سرمایه و سركوب و خرافه مذهبی. ملاطی كه برای به هم چسباندن اجزای این نظام به كار می رود‏، دروغ است و بی اصولی. برای اینكه مردم به آزادی و بهروزی و رفاه برسند‏ و از ستم های طبقاتی و جنسیتی و ملی و مذهبی رها شوند‏، این بنای زشت باید فرو ریخته شود. اما این كار‏، خود به خود و با دعا خواندن و آرزو كردن ما انجام نخواهد شد. برای این كار‏، مردم نیاز به آگاهی و تشكل و رهبری انقلابی دارند. این رهبری زمین تا آسمان با نارهبرانی كه خود از بنیانگذاران و مدافعان همیشگی این نظام منحوس طبقاتی هستند اما امروز با پرچم سبز به صف اپوزیسیون باند حاكم خزیده اند‏، فرق دارد. مردم ما به رهبری ای نیاز دارند كه دورنمای یك جامعه كاملا متفاوت از جامعه كنونی‏، با اقتصاد و سیاست و فرهنگی متفاوت و انقلابی، كه فقط می تواند یك جامعه سوسیالیستی باشد را برای مبارزاتشان ترسیم كند و راه و ابزار رسیدن به این جامعه و حركت به سوی یك دنیای كمونیستی را گام به گام با اتكاء به نیروی دورانساز توده های ستمدیده و محروم بسازد.

از باورهای ضد علمی دینی می توان راز زدایی کرد


اجازه بدهید مطلب این هفته را با دو مثال شروع کنیم. روزی محققی وارد پادگانی نظامی می شود و در ابتدای ورودش به آنجا اولین چیزی که نظرش را جلب میکند، سربازی است که در وسط حیاط پادگان مسیر کوتاهی را به صورت رفت و برگشت طی می کند. به نظر می رسد که از چیزی مراقبت می کند. محقق مذکور به سرباز نزدیک می شود و از او می پرسد شما برای چه اینجا نگهبانی می دهید؟ سرباز کمی مکث می کند و می گوید به من گفته اند که اینجا نگهبانی بدهم! و من وظیفه دارم. محقق از او می پرسد: خودت فکر نکردی؟ نمی دانی برای چه چیزی اینجا نگهبانی می دهی؟ سرباز با سئوال دوم متعجبانه می گوید: واقعا نمی دانم! بعد از این مکالمه کوتاه، محقق ما بر می گردد و بر حسب نوع بینش و کار خود پیگیر موضوع می شود. ابتدا از مافوق سرباز می پرسد. مافوق می گوید نمی دانم، مقام بالاتر دستور داده! بعد به سراغ فرمانده پادگان می رود و ... به همین صورت، بعد از مدتی تحقیق به این نتیجه میرسد که در ابتدای ساخت این پادگان که زمان درازی هم طول کشیده، برای حفاظت از مصالح ساختمانی، ابتدا فردی را برای نگهبانی این مصالح در نظر گرفتند. بعد از خاتمه کار  که دیگر مصالحی در حیاط نبود هم این عمل نگهبانی به صورت یک باور و اطاعت در آمد و جزئی از ساختار فرهنگی پادگان شد. در نهایت، نگهبانی از آن باور هم به جزئی از کار روزانه آن پادگان تبدیل شد. 
اما مثال دوم :
زمانی کشیش کلیسائی گربه ای داشت که در زمان خواندن سرود مراسم مذهبی روز یکشنبه و هم زمان با سخنرانی وی، میو میو می کرد. سر و صدای گربه باعث اختلال در مراسم می شد. بنابراین کشیش دستور داد که گربه را در گوشه حیاط کلیسا بندند. بعد از مراسم، از نو او را آزاد می کردند. بعد از مدت های طولانی کشیش و گربه اش هر دو به علت کهولت سن از دنیا رفتند. زمانی که کشیش جدیدی برای اجرای مراسم مذهبی منسوب شد، با خود گربه آورد و آن را روزهای یکشنبه در همان نقطه ای بست که محل گربه قبلی بود. هیچکس از خود نپرسید که چرا؟ چون وجود گربه در آن نقطه به جزیی از یک باور، جزئی از مراسم روزهای یکشنبه آن کلیسا، تبدیل شده بود.
با این دو مثال می خواهیم دو سئوال را مطرح کنیم :
1-     چرا موضوعاتی این چنین تبدیل به یک باور می شود؟
2-     چگونه می توان به پژوهش در تاریخ باورهای انسان به طور کلی، و مشخصا به تاریخ باورهای دینی انسان پرداخت؟
آردی اسکای بریک(1)، می نویسد: «با استفاده از متد علمی می توان به سئوالات مربوط به تاریخ جامعه بشری جواب درست داد. مثلا به این سئوال که در چه مقطع از تاریخ،  انسان ها فکر وجود خدا و افسانه آفرینش را خلق کردند؟ کتب مذهبی توسط انسان های کدام عصر و تحت کدام شرایط اجتماعی و در چه مقطعی از رشد آگاهی انسان از خود و محیطش نگاشته شدند؟ ادیان باستان که در مصر و رم و یونان پا گرفتند چگونه و چرا جای خود را به ادیان کنونی دادند؟ آئین ها و باورهای مذهبی و به کاربستن آنها در سطح فردی یا در سطح جامعه، چه نقش اجتماعی را بازی کرده اند و به چه مقاصد و برنامه های سیاسی و اقتصادی خدمت کرده اند؟ چرا قدرت های حاکم برخی ادیان را تشویق و رواج داده اند و برخی دیگر را سرکوب و نابود کرده اند؟ هر چند خدا و خدایان وجود مادی ندارند اما آئین ها و باورهای مذهبی، تاثیرات مادی قابل مشاهده ای در زندگی بشر دارند. برای همین، این مقوله های مذهبی را نیز باید در معرض موشکافی پژوهش های علمی سیستماتیک قرار داد و از متدهای علمی برای این کار سود جست. باید به شدت با این نظریه که باور مذهبی انسان خارج از حیطه دسترسی علم قرار دارد مقابله کرد. علم در مورد مذهب نظر دارد... با همان متدهای علمی تحقیق و پژوهش که انسان اصول و مکانیسم های تکامل حیات بر روی کره زمین را بررسی می کند می تواند دگردیسی باورهای مذهبی بشر را بررسی کند. درک مذهبی از حیات و هستی، مانع مهمی در مقابل فهم واقعیات است و دگرگون ساختن آن خدمتی است به نوع بشر."
اما کسانی بر این باورند که عرصه علم و عرصه دین دو حیطه مختلف اند و با استفاده از علم نمی توان ماهیت و تاریخ ادیان را تجزیه و تحلیل کرد. این خود یک نظریه غیر علمی است. با استفاده از همان روش های علمی که در پژوهش سئوالات مربوط به رشته های علمی مانند بیولوژی تکاملی، گیتی شناسی، باستان شناسی، ریاضیات و .....به کار می رود می توان به پژوهش در تاریخ باورهای انسان به طور کل و به طور مشخص تاریخ باورهای دینی انسان پرداخت.
در واقع آموزش این رشته علمی باید یکی از دروس مهم در آموزش ابتدائی و متوسطه و دانشگاهی در هر جامعه نوین باشد. کارکرد درک علمی و متدهای علمی منحصر به حیطه های علوم سنتی مانند فیزیک و شیمی و غیره نیست. در جامعه ای که راه رهایی نوع بشر از چنگال ستم و استثمار طبقاتی و جنسیتی و ملی و مذهبی را می پیماید، نقد تفکر و باورها و ارزش های دینی یک جزء مهم از آموزش عمومی مردم در سطوح مختلف خواهد بود.
   تا هفته ای دیگر ...   سئوالات این هفته:
چرا آموزه های مذهبی غیر علمی و تخیلی است؟
با چه متد و روش هائی می توان این آموزه ها  را به نقد کشید ؟
پاسخ سئوالات مطرح شده هفته ای دیگر به طور خلاصه بیان می شود.
(1)    آردی اسکای بریک، بیولوژیست انقلابی  آمریکایی تبار

آذر ماه 89
جمعی از فعالین کارگری (جافک)
Jafk1384.blogspot.com