۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

مطلب ارسالی برای جمعی از فعالین کارگری (جافک)

کابوس تهدید دائمی،وآفتاب پرستان نظام جهل و سرمایه

به یاد داریم قبل ازخیزش های سال 88 مقاله ای از جمعی از فعالین کارگری(جافک) منتشر شد*در مورد چه کسی مسئول سوانح کاری است؟ در اون مقاله با سئوالاتی برخورد میکردی که خیلی قابل تامل بود و کمی بعد از آن با مرگ دلخراش رفیق سلمان کارگر مبارزه ی که جان خود را در حین کار از دست داده بود روبرو شدیم و بار دیگر با این پرسش جدی روبرو شدیمعلت اساسی وقوع این سوانح بیشمار و دائمی کیست؟و اینک شنیدن خبر مرگ تعدادی از دانشجویان و دانش آموزان در شهر های مختلف توسط سوانحی که دردانشگاه ها و مکان های آموزشی رژیم جهل و سرمایه،اتفاق افتاده.باردیگرخشم دانشجویان مبارز و آگاه،  همه آزادیخواهان و استبداد ستیزان را برانگیخته است.
آمنه زنگنه، دانشجوی ورودی ٨٩ کارشناسی ارشد نوبت دوم رشته پلیمر دانشگاه امیرکبیر بر اثر استنشاق گاز ناشی از اسید دچار خفگی شده و درگذشت.آمنه زنگنه، بدلیل سهل انگاری مسئولان دانشگاه جان خود را از دست داد. در روز های بعد دانشگاه صحنه اعتراضاعات دانشجوئی بود. مدیریت دانشگاه امیرکبیر در اطلاعیه‌ای معترضان را «عده‌ای قلیل خواند که در صدد بر هم زدن نظم عمومی دانشگاه هستند» و هشدار داد که در صورت تداوم این روند «مسببان اینگونه اقدامات معرفی و اقدامات قانونی بازدارنده در مورد آنها به کار گرفته خواهد شد.»


آتش سوزی در دبیرستان شبانه‌روزی وابسته به دانشگاه چابهار،موجب مرگ دو دانش‌آموز و سوختگی شدید سه دانش‌آموز دیگر شد.
" برهان الدین بلیده" دانش آموز مصدوم حادثه خوابگاه چابهار که ۶۰ درصد دچار سوختگی شده بود دقایقی پیش در بیمارستان مطهری تهران درگذشت.

بامداد 16 آبانماه 89 یعنی حدود یکسال پیش به دليل اتصال سیم‌های برق، خوابگاه مدرسه شبانه روزی چاه رحمان نصرت آباد زاهدان آتش گرفت و دانش آموزان در خواب غافلگیر شدند. در آن سانحه دانش آموزی به نام "مراد نارویی" به دليل خفگی ناشی از استنشاق دود جان سپرد و 14 تن مصدوم و مسموم شدند.خوابگاه دانش‌آموزان مدرسه شبانه‌روزی چاه رحمان یک سالن 12 در 4 متری بود که 97 دانش آموز در آن ساکن بودند و شب حادثه هیچ یک از مسئولان مدرسه به عنوان کشیک شب در محل حضور نداشتند. 


خانواده‌ه های سه دانش‌آموز سوخته در آتش دانشگاه چابهار!
آیا بروز این حوادث طبیعی است؟ مسئول اینگونه حادثه های مرگبار چه نهادى است؛ وزارت آموزش و پرورش؟ وزارت علوم تحقيقات وفن آوری؟
 …و کماکان همان سئوال علت اساسی وقوع این سوانح بیشمار و دائمی کیست؟

آفتاب پرستان نظام جهل و سرمایه

کمیسیون آموزش:حادثه آتش سوزی خوابگاه چابهار را رسیدگی می کند 

وزیر آموزش و پرورش: مسئولیت حادثه بر عهده وزارتخانه متبوعش نیست،چرا که مدرسه متعلق به دانشگاه دریانوردی چابهار بوده و خوابگاه‌ها نیز از سوی همین دانشگاه تهیه شده‌اند.
احمد حیدری” معاون حقوقی، امور مجلس و استان‌های وزیر آموزش و پرورش:«از آنجا که دانشگاه دریانوردی چابهار مجوز این مدرسه را گرفته است پس مسئولیت این حادثه نیز با خود آنها خواهد بود».
مسئول دانشگاه دریانوردی چابهار: مسئولیت بر عهده آموزش و پرورش است.
حاجی بابایی خاطر نشان كرد:« تمام توانمان را به کار می گیریم که چنین اتفاقاتی در آموزش و پرورش رخ ندهد».
"سيد حسن علوی" مديركل فنی و دفتر نظارت من بازنشسته شده ام وتاكنون هم مدير دیگری جايگزين نشده است

…و فکر میکنید بودجه های سر سام آور در داخل دانشگاهها برای ورود و خروج دانشجویان و یا سنگ مزار برای "شهدای گمنامشان" ضروری است یا مشکلات فنی و باز سازی ساختمان های دانشگاه ها؟

:در چابهار بیمارستان سوانح سوختگی نیست!!
: بیمارستان 720 کیلومتر آن طرف‌تر در زاهدان است!!
 :سوختگی احتمال عفونت دارد پس زمان مهم است!
:باید از سریع‌ترین وسیله‌ای که دارای شرایط ایزوله باشد برای انتقال مصدومان استفاده کرد.
:در آن منطقه بهترین راه استفاده از یک هواپیماست که در آن اتاقک‌های مخصوص تعبیه کنند و مصدومان را در نخستین فرصت به تهران برسانند
:بچه‌ها را در آمبولانس‌های معمولی می‌گذارند و تمام 720 کیلومتر تا زاهدان را بدون ‌امکانات لازم و پزشک می‌برند.
 شماره را یکی از دانش‌آموزان گرفته بود و گوشی را کنار گوش «فرشید درزاده» گرفته بود؛ همان دانش‌آموزی که وقتی از هجوم دود و حرارت از خواب پرید، سعی کرد تا دانش‌آموزان دیگر را از پنجره اتاق بیرون بیفکند مگر جانشان را نجات دهد. وقتی «جمال» را پای پنجره برد و کمکش کرد که بیرون برود برگشت تا یکی دو نفر دیگری را که حدس می‌زد هنوز میان دود مانده باشند بیرون بکشد. سنگین بودند. ‌فرشید برگشته بود و به بچه‌ها گفته بود خیلی سنگین بودند. نفهمیده بود که آن دو نفر (قاسم حیرتی و قنبر قریب) مرده‌اند. این دو هم مدرسه‌ای‌اش در خواب با استنشاق دود فراوان جان داده بودند. فرشید حالا چیزی از درد نمی‌دانست. سوختگی 90 درصد را با درد کاری نیست. همه عصب‌هایش از بین رفته‌اند و درد نمی‌کشد. قبل از اینکه با آمبولانس از مدرسه دور شود از یکی از بچه‌ها خواسته بود تا شماره پدرش را بگیرند و به پدرش التماس کرده بود که خودش را برساند. پدر آمده بود توی آمبولانس کنار پسرکش نشسته بود و از چابهار تا زاهدان تمام 720 کیلومتر فاصله را کنار پسرش توی آمبولانس نشسته بود و رنج کشیدن فرزندش را زجر می‌کشید و تماشا می‌کرد و بعدتر در تهران هم بالای سرش مانده‌بود. تا آخرین لحظه تنهایش نگذاشت، صدا هنوز توی گوشش طنین می‌انداخت؛«بابا خودت را برسان» دیر رسیده بود هر چند که اگر زودتر هم می‌رسید کاری از دستش برنمی‌آمد.
و بعد می‌شود فکر کرد که پدر و مادری فرزندش را برای زنده ماندن از مدرسه رفتن منع می‌کند؛ مادری که ضجه می‌زند و خودش را نفرین می‌کند که کاش جلوی درس خواندن بچه‌اش را گرفته بود. چه می‌شد درس نمی‌خواندی اما زنده می‌ماندی؟
مگر جان انسانها برای این رژیم جهل و سرمایه مهم است.


واقعیت چیست؟ سوانح کاری از کجا ناشی می شود؟

عدم رعایت اصول ایمنی جزء مشخصات و «استاندارد»های همیشگی رژیم جهل و سرمایه است. به نظر می آید که نباید در مراکز دانشگاهی و مراکز آموزشی این نوع سوانح کاری پیش بیاید! اما در همین مراکز آموزشی و دانشگاهی هم سوانح کاری بسیاری رخ می دهد. به یک دلیل ساده که حفظ شرایط مناسب(نوسازی و تجهیز مدارس، بازدید دوره‌ای و کنترل تجهیزات، اطمینان از رعایت ضوابط و استانداردهادر همه بخش‌های آموزشی از جمله خوابگاههای دولتی و غیردولتی است،)، برای مراقبت منظم برای تضمین سلامتی و بهداشت در محیط های آموزشی، هزینه بر است. این هم جزء هزینه هایی است که سرمایه داران به هر شکل از آن می زنند و مخدوش می کنند. بدون شک نتیجه این «صرفه جویی»، بالا رفتن ریسک وقوع سوانح است.
بنابراین فجایعی نظیر آنچه در چابهار و  نقاط دیگر ایران بارها رخ داده اساسا نه ناشی از «بی توجهی» و  «سهل انگاری» این یا آن مقام دولتی است و نه حتی نتیجه «دله دزدی»هایی که معمولا از بودجه های استانی می شود. ما با یک نظام اقتصادی ـ اجتماعی به نام سرمایه داری روبرو هستیم که هدف و جهت گیری اش کسب سود است و گسترش مداوم سرمایه. منطق بیرحم و خونسرد چنین نظامی به راحتی می تواند میلیون ها نفر را در آفریقا به دام قحطی بیندازد، ده ها هزار کارگر و کارمند جزء را در کشورهای سرمایه داری پیشرفته یک شبه بیکار کند، صدها هزار نفر را با بورس بازی و معاملات بانکی به خاک سیاه بنشاند و بی خانمان کند، سالانه ده ها کارگر را در عمق معادن چین زنده به گور کند و.... در آتش سوختن کودکان و نوجوانانمدرسه ای در ایران نیز مستقیما به مقولات «مجرد و بی احساس» اقتصادی مانند تخصیص سرمایه، اولویت های سرمایه گذاری، تامین بودجه و دخل و خرج ربط دارد. مرهم این سوختگی، یا بهتر بگوییم علاج قطعی این درد، برانداختن نظام سرمایه داری و دستگاه سرکوبگر حکومتی است که از آن حفاظت می کند.
بودجه هائی که از صندوق ذخیره ارزی! برای نوسازی و تجهیز مدارس برداشته می شود کجا خرج می شود؟
هزینه هائی که از مردم بابت آموزش و پرورش گرفته می شود کجا می رود؟ 
جمعی از فعالین کارگری(جافک)
jafk1384.blogspot.com

 *  برای دریافت مقاله چه کسی مسئول سوانح کاری است؟ رجوع شود به بخش انتشارات جافک –    
  ( http://e-jafk.blogspot.com) - (سالنامه- از سال 1385-1388 مجموعه مقالات- اطلاعیه ها و بیانیه های جافک).





۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

ما چه سهمی می توانیم ازتاریخ نوع بشر داشته باشیم!

حرفى کوتاه
گزارش کوتاهی در اختيار شماست. هدف از اين نوع گزارشات کارگری آشنا کردن بيشتر کارگران مبارز و فعالان جنبش کارگرى در ايران با عکس العملهایی است که در میان جنبش کارگری و همینطور از سایر جنبش های اجتماعی بروز داده می شود. ما عمیقاً اعتقاد داریم که این گزارشات صرفاً کوششی است برای به میان کشیدن سایه روشن های کوشندگان جنبش کارگری و به هم در آمیختن این پراتیک با تئوری انقلابی طبقه کارگر.
ما چه سهمی می توانیم از تاریخ نوع بشر داشته باشیم!

برده های خیابانی بدون تشکل و آگاهی

زنانی را دیدم، نگاهشان ساده و تنها
صدایشان خسته و رنجور، خو کرده با زنجیر سنت
در گوشه ی خیابان، از خود چنین می پرسند؟
تمام سهم ما این است؟
در یکی از روزهای پائیزی که همه روزه زنان کارگر این دیار در گیر ستم و استثمارند، به یکی از بنادر جنوبی یعنی "بندر عباس" میرویم، بندری که در دهانه تنگه هرمز قرار دارد و از هر دو دريای آزاد جنوب ايران استفاده می برد، آنجا که رنج طولانی گرما و شرجی، بیکاری، فقر، اعتیاد و... احساس می شود.
زندگی خیلی از زحمتکشان جنوب به دریا وابسته است، زیرا گذران زندگی ساکنان این بنادر با دریا گره خورده است. و به تبع آن، محصولات دریایی خوراک اصلی مردم را تشکیل می‌دهد.
زنجیره ای طولانی از شغل های وابسته به دریا، ساخت لنج، کار کردن روی لنج، تعمیر لنج، صیادی و خرید و فروش آبزیها، و البته پاک کردن میگو!
با ورود به بازار مرکزی (معروف به بازار ماهی فروشان، یا همان بازارهای سنتی فروش آبزیها )، به‌دلیل کوچک بودن فضای کنار خیابان، احساس ناخوشایندی به انسان دست می‌دهد. با جمع‌ شدن همیشگی ضایعات ماهی بوی زننده‌ای از آن به مشام می‌رسد. دور تا دور این بازار (که ترکیبی از صیادان،کاسبکاران خردی که گردا گرد اینان حلقه زده، و دستفروشان دیگر است) زنان کارگر (در گروه های دو  سه نفره)را می بینیم  که در حال پاک کردن میگو هستند. با دیدن این زنان کارگر ، اما طولی نخواهد کشید که آهسته آهسته انتشار بوی نامطبوع ضایعات آبزیها جای خود را به بوی کثیف سرمایه می دهد. بوئی که تنها با رایحه خوش رزم و آگاهی از بین خواهد رفت.
پرده اول
فصل پائیز بندر عباس (بهار صیادان میگو، فروشندگان میگو، خریداران میگو و زنان پاک کننده  میگو!)
نامش شاه میگوست!
سالی یکبار در فصل پائیز برای تمام فصول
قیمت خام دسته اول در بازار ماهی فروشان بندر عباس  7500  تومان
یک سنگ = 16 کیلو/ 115000 هزارتومان – یک کیلو پاک کرده 14 هزار تومان
صادرات: برای خوش پوشان، خوش پولان و....
نوع = ریز و درشت
پرده دوم
گروه های چند نفری زنان کارگر (بدون تشکل و آگاهی)، در سنین مختلف از 15 ساله گرفته تا 50 ساله
ابزار کار
-          یک برگ روزنامه و یک چاقو
-          یک جفت دستکش ظرفشوئی
-          یک کیسه نایلون
هدف : شکار نان شبانه،  به دنبال انسان های خوشبخت!
محل کار : آسفالت خیابان – زمین خاکی
ساعات کار 6 تا زمانی که مشتری باشد معمولا 11 تا 12 شب (صید میگو در شب انجام می شود)
دستمزد بین 7 تا 8 هزار تومان
زندگی: نامفهوم
پرده سوم
آقا میگو کیلوئی چنده؟ 7500
سنگی چنده 115000 هزار تومان
3 تا سنگ بده!
-          چه خبره میخواهی چیکار کنی؟
-          پاک می کنم فریز میکنم برای یکسال
پاک کننده میگو:
-          آقا میخوای ما برات میگو پاک کنیم؟
-          خواهش میکنیم ! خوب پاک میکنیم!
-          چند میگیرید؟
-          سنگی 7000 هزار تومان!
-          چه خبره چرا اینقدر گرون!!!

چندین گروه در مکانی در حال پاک کردن میگو!!
بالای سر هر گروه از بردگان، برده دارانی که خود برده اند!  در انتظار محموله ای که بعد از صید در آغوش گرفته و خوشحال از اینکه میگوی تازه و ارزان بدست آمده و غافل از رنج دوران.
در آن سو نزاع بردگانی که در خانه، پرولتر مرد و در اینجا برده خیابانی اند. نزاعی برای به دست آوردن لقمه نانی. برای بچه و ارباب
-          چند تا سنگ پاک کردید توی این چند ساعت؟ 2تا
-          چند گرفتید؟
-          15000 هزار تومان
-          یعنی نفری 7500 تومان
: فکر میکنید چند تا دیگه میتونید سنگ بگیرید پاک کنید؟
–  معلوم نیست
: شما بخرید تا ما پاک کنیم!
ـ نه من با دوستام اومدم. اونا وضعشون خوبه خریدند و شما پاک کردید.
-          آقا شما هم بخرید میگو های خوبی داره اینجا
-          خانم شما نمی خواهید من میگو هاتون پاک کنم؟
-          نه، خودم مگه دست ندارم میبرم خونه پاک میکنم
-          آقا شما بدید ما پاک کنیم
-          نه برو     
-          ترا به خدا!
-          د برو دیگه چقدر پیله ای
-          خب مثل آدم بگو نمی خوام!
چند سال پیش وقتی در بازار بندرعباس قدم می‌زدید، شاید زنان انگشت‌شماری را می‌دیدید که به پاک کردن میگو مشغول باشند، اما امروز بسیاری از کوچه‌های بازار مملو از زنان کارگری است که به مشاغلی این چنین عذاب آور روی آورده‌اند و مجبورند به این صورت هزینه‌های سنگین زندگی را تامین کنند؛ زنانی که سرپرست خانوارند یا کمک خرج خانه.
در گوشه‌ای از بازار نشسته با دستهای زمخت و باد کرده که تمام سرمایه زندگی و وسیله امرار معاشش است، با نگاهی نگران به آینده نامعلوم خود و فرزندانش، به دوربین ما خیره می‌شود. چشمانش حاکی از رنجی است که سال‌هاست بر دوش می‌کشد؛ چشمانی که هنوز به نبود مردی که رهایش کرده و رفته عادت نکرده است... مانند او در جای‌جای این شهر بسیارند.
...
اینها تنها گوشه های كوچكی از شدت ستم و استثمار بر توده ای است كه به راستی در اعماق زندگی می كنند.
سرنوشت اینان را  چه سیستمی رقم می زند؛ سیستم جهل و سرمایه که خود مجری برنامه ریزی  سرمایه جهانی برای به سلطه درآوردن این مردمان است. زخم ناشی از شدت ستم و استثمار بر پیكر جامعه ما  عمیق است و تنها راه حل آن انجام یک دگرگونی اساسی از طریق انقلابی قهر آمیز، و به وجود آوردن دولتی نوین که در عمل پایگاه و پرچمدار دنیای آینده کمونیستی باشد (دنیایی که در آن رهائی بشریت به ثبت رسیده است.)
ما کارگران اما هرگز از خود پرسيده‌ايم كه چه چیزی به فرزندان‌مان خواهيم سپرد؟
آيا شباهتی با آنچه از گذشته مان به ارث برديم، خواهد داشت؟
و چند سوال دیگر: آیا می دانید بیش از ۲۳ میلیون دلار آبزی طی سال گذشته صادر شد!
آیا می دانید حجم وزنی این آبزیان بیش از ۹ هزار و ۶۶۰ تن بود؟
آیا میدانید۹۲۰ فروند لنج صیادی و ۳ هزار و ۳۰۰ قایق صیادی در استان به صید و صیادی مشغولند؟
و آیا میدانید ۲۷  هزار نفر صیاد بر روی این تعداد شناور کار می کنند!

آمار استفاده شده ازخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)


جمعی از فعالین کارگری (جافک)
jafk1384.blogspot.com


۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

 زمانی که صدای ماشین ها خاموش می شود!

   :گزارش ارسالی برای جمعی از فعالین کارگری(جافک)

 ابتدای سخن:

    آنچه كارگران ایران را اسیر این وضع كرده، نظام سرمایه داری حاكم است. جمهوری اسلامی پرچمدار استبداد پوسیده مذهبی و پاسدار نظم سرمایه داری است. این نظام از روزی كه بر سر كار آمده نشان داده كه زبان خوش سرش نمی شود. روش و منش جمهوری اسلامی، سانسور و چماق و زندان و شكنجه و ترور، تجاوز و سنگسار و اعدام است..
جمهوری اسلامی ضد کارگران است، ضد آن كارگرانی است كه وضع موجود را تحمل نمی كنند و بی هراس از احضار و تهدید و اخراج، و حتی زندان و شكنجه و مرگ، دست به مقاومت و اعتراض می زنند. به همین علت كارگران معترض را سركوب می  كند؛ كارگران مبارز و فعالان جنبش كارگری را گاه تك به تك و گاه دستجمعی بازداشت می كند؛ و وجود تشكل های مستقل كارگری را تحمل نمی كند. جمهوری اسلامی  ضد آن كارگرانی  است كه می  كوشند علت و ریشه های  این وضع را بهتر و عمیق تر بشناسند؛ تشنه آگاهی انقلابی، همبستگی طبقاتی و متحد و متشكل شدن علیه نظم موجودند. كارگرانی كه به جای ارجح دانستن منافع فردی و حتی منافع جمع محدود خود در یك كارخانه و كارگاه، به منافع عمومی و اساسی  طبقه كارگر فكر می  كنند و در زندگی  و مبارزه خود، رسالت و اهداف بزرگتری  را جستو جو می  كنند. (جافک)
اینبار گذرمان به یکی از محلات که مهد پرورش کارگران چاپخانه ها است افتاد، وقتی رسیدیم از سر و صدای ماشین آلات خبری نبود مثل اینکه زمان استراحت کارگران بود. در حین پیگیری کارهایمان، مدام سئوالاتی در ذهن جرقه می زد، این کارگران چگونه روزگار می گذارنند؟ شرایط کاریشان چگونه است؟ دغدغه هایشان چیست؟ چقدر فرصت دارند به مسائل اجتماعی بپردازند؟ و.....
بالاخره از این فرصت استفاده کرده و با چند تن از کارگران، که در ارتباط با کار ما بودنند؛ کارگرانی که  سعی می کنند دانش حرفه ای و اجتماعی خود رابالا ببرند. به گفتگو نشستیم.




  
:از یکی کارگران با تجربه، که بنظر می آمد گرایشی سیاسی هم دارد سئوال می کنیم.
:مرسی از اینکه دعوت ما را قبول کردید!
:می دونی چرا قبول کردیم چون کسی مدتهاست که سراغ ما را نمی گیرد.
:چون وقت کم داریم اجازه بدید چند تا سئوال را مطرح میکنیم اگه مشکلی نیست
:نه خواهش میکنم چه مشکلی فعلاً تا کاراتون انجام بشه فرصت خوبی است برای ما، اوضاع هم که مناسب است آنقدر درد دل داریم که این گفتگو به اندازه یک کتاب می شود.
:پس ابتدا از خودتون برامون بگید.
:  پنجاه سال و اندی پیش در جنوب شهر تهران بدنیا آمدم و 3 خواهر دارم و من فرزند اول خانواده بودم. بعد از فوت پدر مسئولیت اداره خانواده به عهده من بود پدرم کاسب سر محله بود و به همین علت وضع مالی خوبی نداشتیم و زمانیکه دوران سیکل اولم به پایان رساندم بالاجبار وارد بازار کار شدم در اون دوران دوستانم در کار صحافی بودنند و دست تقدیر من را وارد این صنف کرد. اولین چاپخانه ای که در آن مشغول بکارشدم چاپخانه ای معروف در آن روزگار بود. از ساده ترین کار صحافی یعنی ترتیب اوراق شروع کردم و بعد از اینکار به ترتیب اقدام به جلد سازی و برش کاری کردم حدود 4 سال همانجا کار می کردم. تقریبا تا اوائل 1356 در بخش صحافی مشغول بودم تا اینکه به استخدام چاپخانه ای که زیر چتر دولت بود در آمدم. شدم مسئول بخش صحافی. ماهی 400 تومان حقوق می گرفتم چون مدرک سیکل داشتم یک امتیاز حساب می شد البته کار صحافی این دوران با قبل قابل قیاس نیست. چرا که امروز اکثر کارها با ماشین انجام می شود اما قبلا تمام کارها با دست انجام میشد در بعضی از چاپخانه ها که مجهز تر بودنند از ماشینهای فلکه ا ی که با چرخش دست انجام می شد استفاده می کردنند. و البته اکثر کارگران آنقدر در کار خود مهارت داشتند که از لحاظ کیفیت در حد کارهای امروز با چنین تجهیزاتی باشند. بعد از انقلاب هم مدت زیادی بیکار بودم و در بازار آزاد به صورت مستقل فعالیت می کردم تا اینکه بعد از جنگ در چاپخانه ای مشغول بکار شدم. در حال حاضر هم در این چاپخانه دوران آخر کارییم را ملاحظه می کنید.



    
:می ‌گویند گذشته چراغ راه آینده است! شمائی که با تجربه تر هستید. با کارگران جوانی که امروز به چاپخانه می آیند. تجربه ی خودتان را چگونه منتقل می کنید؟ یا بهتر بگوئیم صحبت از آگاهی و تجربه است، این دو عنصر در چاپخانه‌های امروزی به چه صورت باید پیش برود؟
 :ما می توانیم آینه‌هایی باشیم كه جوانان، فردای  خود را در آن می بینند. كارگران جوانی كه امروز پا به چاپخانه می ‌گذارند، در مقابل خود چه تصویری  می بینند؟ آیا این تصویر ما موجب دلگرمی آنان می ‌شود؟ آیا تصویر ما نشان میدهد که ما جوانی و توان جسمی  و روحی  مان را زیر سقف چاپخانه جا گذاشته ایم، یا تصویر ما اضطراب و حسرت را به او یاد آور می شود؟ در چهره ما، دورۀ كار و تلاش یك عمر خود را می ‌بیند. یاکارگرانی که همیشه چشمشان به نوشته و حروف است. آنان سرنوشتی را باید جستجو کنند که ما با تمام تلاش خود نتوانستیم به پایان برسانیم سرنوشتی که لحظه لحظه بین کار و مبارزه می گذرد. این کارگران جوان باید بتواند آرزوهایشان را برآورده کنند. آرزوهائی که با تلاش و پیگیری و تجربه در دسترس و آگاهی طبقاتی میسر می شود.
ـ از یکی از کارگران سئوال می کنیم وارد اینجا که شدیم دو سه تا زن کارگر هم دیدیم ـ
:شما در این جا چند نفر کارگرید؟
: 18 نفر هستیم 14مرد و 4 زن
:رنان کارگر اینجا چه شغلی دارند؟
: در قسمت دوخت و کار صحافی از زنان استفاده می کنند.
: امروزه زنان بیشتری در بخش های این صنعت فعالیت می کنند. در آن زمان از حمایت کارگران (بالاخص زنان) هیچ خبری نبود و امروزه هم با اینکه این صنعت پیشرفت داشته است باز هم ما کارگریم یعنی از امکانات اولیه یک زندگی امروزی بی بهره ایم.
:شما اتحادیه هم دارید؟
: در یک کلام اتحادیه زرد.
:فکر میکنی برای مبارزه کارگران احتیاج به تشکل مستقل دارند؟
: كارگران برای اینكه بتوانند دولت سرمایه دار و سرمایه داران را از تعرض اقتصادی به كارگران باز بدارند، نیاز به تشكل دارند. كارگران به تشكل و روشهای مبارزاتی نیاز دارند كه جنبش كارگری را واقعا مستقل از رژیم و نهادهای به اصطلاح كارگری آن به پیش ببرند و بتواند اتحاد و همبستگی صنفی خود را در میان كارگران سازمان داد.
:در شرایط كنونی كه دولت سرمایه دار مصمم است هر حركت اعتراضی از سوی كارگران را سركوب و متوقف كند، این همبستگی و اتحاد صنفی را چگونه میتوان سازمان داد؟
: ابتدا ما باید موضع خودمان را نسبت به یک چیز روشن کنیم و آن این است که تحت شرایط كنونی ایجاد تشكل مستقل كارگری در چارچوب قانون اساسی و قانون كار امكان ندارد.
:چرا؟
: چرا؟ چون این رژیم حتی به قوانینی که خودش تصویب کرده احترام نمیگذارد چه رسد به تشکل مستقل.
:اما کسانی در میان کارگران هستند که تبلیغ میكنند كارگران باید در چارچوب قانون به فعالیت و ایجاد تشكلات صنفی بپردازند.
:چه کسانی؟ کسانی که به کارگران این پیشنهاد بیشرمانه  را می کنند، مگر تجربه 31 سال گذشته و تشكلات كارگری زرد كه همدست دولت و كارفرما هستند جلوی چشمشان نیست؟ (در اینجا پیشنهاد می کنیم به مقاله طناب پوسیده سه جانبه گری از سری مقالات جافک رجوع شود.به آدرس انتشارات جافک http://e-jafk.blogspot.com  )
 :آیا اینان نمیدانند كه گردانندگان "خانه كارگر" و ....غیره عوامل رژیم هستند؟، همین چند روز پیش شما جریان اختلاس را شنیده اید یکی از اینها همان جهرمی ضد کارگر "خانه کارگر" بود مگر غیر از این است؟ در یک کلام آنهائی كه این نظریه های ارتجاعی را در میان كارگران تبلیغ میكنند در واقع میخواهند كارگران را گول بزنند و مانع از آن شوند كه كارگران با سلاح تشكل و سیاست مستقل خودشان وارد مبارزه شوند.

:در كشوری مانند ما كه کوچکترین اعتراضات با سركوب سخت رژیم مواجه میشود، به نظر شما چگونه می توان تشکل مستقل کارگری را شکل داد؟
: ببینید همان طور که خودتان ما بین سئوال تان عنوان شد تشكل مستقل كارگری با حملات سخت نیروهای سركوبگر رژیم مواجه می شود  و در همان گام نخست دچار مشکل می شود. (نمونه برجسته آن در اول ماه مه سنندج دیدیم)، بعدها شاهد فشار، سرکوب، زندانی کردن، ترور فعالین کارگری شناخته شده، برای کمیته های موجود فعالین کارگری بودیم و هستیم. پس این شرایط ایجاب میكند كه كارگرانی كه در ایجاد اتحاد و تشكل میان كارگران پیشقدم میشوند فعالیتهای خود را به دور از چشم ماموران حكومتی پیش ببرند. این درست است که حركتهای اعتراضی گسترده كارگران نمیتواند مخفی باشد(به مانند کارگران پتروشیمی)، اما كمیته های اعتصاب در كارخانجات و فعالیت كسانی كه میان فعالین كارگری رشته ها ی مختلف و شهرهای مختلف پیوندبرقرار میكنند باید به دور از چشم نظام ارتجاعی پیش رود. این امر برای تداوم حركات مبارزاتی كارگران بسیار ضروری است
:با نظر به این مسئله و تجربه شما تشکلات صنفی مستقل و علنی در چه شرایطی امکان پذیر است؟
:با نگاهی به تجربه سالهای پیش، ایجاد تشكلات صنفی مستقل علنی زمانی امكان پذیر شد كه دستگاههای امنیتی و سركوبگر رژیم پهلوی در نتیجه مبارزات گوناگون مردم به اندازه كافی تضعیف شدند. این مساله در مورد نظام منفور اسلامی نیز می تواند صادق باشد. در كشورهائی مانند ما كه هیئت حاكمه ارتجاعی تنها با تكیه به سرنیزه میتواند خود را در قدرت نگاه دارد، فقط زمانی به آزادی تشكل و بیان و اجتماعات مردم گردن می گذارد كه در نتیجه مبارزات مردم ضربه خورده و تضعیف شده باشند. و تا زمانی آزادی تشكل و بیان و اجتماعات مردم را تحمل میكنند كه بتوانند خود را جمع و جور و مستحكم كنند. این را نیز در سالهای گذشته تجربه کردیم.

: پس به نظر شما تحت شرایط کنونی مبارزات کارگری را چگونه می شود تداوم بخشید؟
:تحت شرایط كنونی فعالین كارگری تنها با فعالیت مخفیانه میتوانند حركات مبارزاتی كنونی را تداوم بیشتری بخشند و حركات پراكنده كارگری را بهم وصل كرده و نسبتا سراسری كنند. شك نیست كه برای تقویت این فعالیت باید بطور حساب شده و آگاهانه از هرگونه امكان و روزنه فعالیت قانونی و علنی نیز سود جویند. هسته های مخفی فعالین كارگری میتوانند بطور حساب شده و با اتكا به لایه های مختلف از فعالین جنبش صنفی كارگران از هر گونه امكان نیمه علنی و علنی مانند، تشكیل كمیته های موقت، مجمع عمومی و غیره برای پیشبرد مبارزات توده ای كارگران، استفاده كنند.
:هستند بسیاری که قیافه حق بجانب به پشتیبانی از کارگران می گیرند. اما می گویند در مبارزه اقتصادی نباید سیاست را دخالت داد آیا شما با چنین موعظه ای موافقید؟
:این یک دروغ بزرگ است. یک عوام فریبی ارتجاعی است چگونه ممکن است؟ زمانی که كوچكترین حركت اعتراضی كارگران با سركوب حاکمیت ارتجاعی سرمایه داری مواجه میشود. و بالاخص در این چند ساله اخیر دیدیم که این رژیم هر تجمع ساده توده های مردم (مثلاً آب پاشی جوانان دختر و پسر در پارکها)، تجمع كارگران، دانشجویان (همین مسئله اخیر در رابطه آمنه)، اعتراضات زنان ،(تفکیک جنسیتی در زنجان و یا در ورزشگاه ها در زمان برگزاری مسابقات، و.... را تهدیدی جدی برای خود قلمداد می كند. این رژیم خودش به روشنی به جنبش های اجتماعی، کارگران، زنان، دانشجویان و بقیه یادآوری میكند كه حتی مبارزه برای خواستهای صنفی نیز به سیاست گره می خورد. خوب این مسئله به وضوح نشان میدهد که در جامعه ما هیچ حركت مبارزاتی نمی تواند خود را از سیاست به دور نگاه دارد و هیچ حركت مبارزاتی نمی تواند در قبال مبارزات اقشار دیگر بی تفاوت بماند. همانگونه كه رشد جنبش اعتراضی اجتماعی مبارزات عمومی مردم، جنبش های دیگر را علیه رژیم تقویت میكند، به نظر من وارد كردن ضربه به رژیم در سطح كلی، فضای مساعدتری را برای رشد جنبش كارگری و تشكل یابی صنفی آنان باز میكند.
:و بعنوان نتیجه گیری
 می توان با اطمینان گفت جنبش كارگری نمی شود از سیاست به دور باشد و نخواهد بود. مهمترین سیاستی كه كارگران پیشرو و مبارز باید در درون جنبش كارگری به تبلیغ آن بپردازند این است، امروزه جامعه ما، روشن و واضح، یك جامعه دو قطبی است. در یك سو نظام ارتجاعی سرمایه داری (دولتی،خصوصی)، و نهادهای گوناگون آن قرار دارند و در سوی دیگر اكثریت مردم كه در ضدیت با این نظام هستند. تنها با مخدوش نكردن این جبهه بندی است كه كارگران پیشرو و مبارز میتوانند سیاست مستقل و صف مستقل خود را سازمان دهند. امروزه افراد وابسته به نیروهای ملی ـ مذهبی، توده ایها، اكثریتی ها، سرمایه داری جهانی و....در میان كارگران تبلیغ میكنند كه دفاع از "جنبش سبز" به "نفع" كارگران است. چنین سیاستی تنها به نفع  رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی است و كاملاً درمقابل ایجاد صف مستقل كارگران قرار دارد. كارگران مبارز باید به شدت با این سیاست مقابله كنند. جنبش كارگری باید استقلال خود را از همه جناحهای حكومتی حفظ كند. تشویق كارگران به حمایت از یك جناح حكومت علیه یك جناح دیگر خودش سیاست طبقات ارتجاعی وابسته به حاکمیت است كه میخواهند نارضایتی مردم را در راهی كه خودشان تعبیه كرده اند به جریان اندازند تا به هرز رود.

: سئوالی مطرح است که كارگران صنعت چاپ، پیشروترین قشر كارگری ایران است؟ آیا این درست است؟
:جالبه نه!؟ کارگر چاپخانه هستیم یعنی در روز هزاران ایده و تفکر از جلومان می گذرد هزاران نفر راجع به موضوعات مختلف ایده و افکارشون را به نمایش می گذارند و به نظر می رسه که کارگران چاپخانه باید هرکدام فیلسوف شده باشند! اما چرا نمی شوند؟ چرا همان کارگر مانده اند؟ مگر نه اینکه ما همیشه با كتاب و نوشته سر و كار داریم و همیشه چشم مان به نوشته و حروف است؟ یعنی شما با آگاهی سر و کار داری، اما چرا کارگران به آگاهی طبقاتی نمی رسند؟
 توضیحی بدهیم، این سئوال را کردیم چون یک تفکر مکانیکی راجع به کارگر بودن وجود دارد بالاخص در ارتباط با کارگران صنعتی!
:پس برای ارزیابی درست یا غلط بودن این نظریه، می بایست شاخص هایی را در نظر بگیریم.
:مثلاً
:میزان تحصیلات، طرح مطالبات صنفی و اجتماعی و تشکل یابی، تاثیرگذاری در فعالیت های اجتماعی، تلاش برای ارتقای دانش فنی، الگو قرار گرفتن برای كارگران سایر رشته ها و حرفه ها، اتحاد و همبستگی،اما درست است که نسل جدیدی از کارگران تحصیلكرده وارد حرفه های صنعت چاپ می شوند. اما می بینیم از نظر آگاهی اجتماعی، فرقی بین کارگران چاپخانه  در مقایسه با كارگران دیگر صنایع نیست، هر چند که امکان دارد در یکی دو مورد در بعضی حرفه ها جلوتر باشند. مثلاً یک دوره ای کارگران صنعت نفت پیشرو تلقی می شدند، زمانی هم کارگران سندیکای واحد، دوره ای کارگران قهرمان نیشکر هفت تپه، زمانی کارگران سنندج، در این هفته های گذشته کارگران پتروشیمی ماهشهر، و فردا کارگران..... پس می بینید طرح مطالبات صنفی، سیاسی ربط زیادی به صنعتی بودن ندارد یعنی در واقع کارگران را در بخشهای مختلف تولید، نباید بخش بخش و رشته کاری نگاه کنیم آگاهی مرز نمی شناسد.
 اما در مورد کارگران چاپخانه چند نکته می توان ذکر کرد هر چند بعضی مسائل مربوط به عموم کارگران و جامعه است.
– قطع ارتباط مستقیم با نویسندگان و مترجمان، رشد صنایع دیگر (از نظر سرمایه و ماشین آلات، تخصص ها و وسعت فضای كارخانه و تعداد كارگر خیلی از صنعت چاپ جلوتر رفته اند)، ارتباط نداشتن کارگران (بیشتر كارگران چاپخانه ها در كارگاه های كوچك و پراكنده، كار می كنند و ارتباطی با یكدیگر ندارند) و....
:کمی در باره کارگران چاپخانه ها، تاریخ و پیشینه ی آنها برای ما  صحبت کنید.
:تاریخ صد ساله جنبش کارگری ما نشان می دهد که کارگران چاپخانه ها، در مناسبات اجتماعی، پیشرو، آگاه و دارای وجهه اجتماعی بوده اند و این سابقه بر میگردد به دوران انقلاب مشروطه، كه كارگران چاپخانه ها  پایه گذاران نخستین تشكل كارگری بوده اند و سپس اولین نشریه كارگری را انتشار داده اند و می توان گفت که جزء اولین قشر طبقه اجتماعی بودنند كه اتحادیه کارگران چاپخانه ها را تاسیس و مطالبات خود را به صورت مستقل پیگیری كرده اند. زمانی که صحبتی از قانون کار، بیمه، ساعات کار و..... وجود نداشت، اینها بنیان گذار مطالبات پیشرو بودنند مطالباتی که کماکان در دستور فعالین کارگری است! مانند حداقل دستمزد، تعطیلات رسمی، باز خرید، مرخصی و حقوق، ساعات کار روزانه، شیفت کاری، از کار افتادگی و... مطالباتی که جزء اساسی ترین حقوق کارگران محسوب می شد را با آن شرایط تاریخی طرح کنند. شاید به این علت است که کارگران چاپخانه ها، به پیشرو ترین قشر طبقه کارگر معروف شده اند.  
ـ هنگامی که در جمع بودیم این سئوال رو پیش کشیدیم که وارد اینجا که شدیم بوی خاصی می آمد آیا این بو اذیت نمی کند؟ آیا شغل شما جزء مشاغل سخت و زیان آور است و چه عوارضی دارد؟ چقدر حقوق می گیرید؟ و...... ـ
کارگران چاپخانه‌ها از وضعیت شغلی خود گفتند.
د 27 ساله:  5  سال است که مشغول فعالیت در چاپخانه است. وی کار چاپخانه را بسیار سخت عنوان می‌کند و می‌گوید که اغلب کارگران چاپخانه با‌ مركب،‌ كاغذ‌ و‌ صدا‌ سر‌ و‌ كار‌ دارند‌. به مرور زمان به امراض ریوی، پوستی، اعصاب و پیری زودرس مبتلا می‌شوند.
ع :با توجه به حقوق کم و قسط بالا قادر به برآوردن هزینه‌های زندگی و درمانی ام نمی باشم!
 ر  34 ساله : مشكل‌ عمده‌ای‌ كه‌ در‌ چاپخانه‌ داریم‌ و‌ بخش‌ خطرناك‌ كار‌ محسوب‌ می‌شود،‌ مواد‌ شیمیایی‌ استفاده‌ شده‌ در‌ مركب‌های‌ چاپ‌ كاغذ‌ است‌ كه‌ در‌ دراز مدت به‌ صورت‌ ناراحتی‌هایی‌ جسمی‌ و‌ حتی‌ روحی‌ خود‌ را‌ نشان‌ می‌دهند.‌ ببینید کار ما به عنوان‌ مشاغل‌ سخت‌ و‌ زیان‌آور‌ در‌ نظر‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و‌ در‌ این‌ صورت‌ 10‌ سال‌ زودتر باید بازنشسته‌ بشیم اما شما آقای ..... را ببینید الان باید بازنشسته شده باشد اما کماکان دو شیفت کار می کند.
 ع ادامه می دهد: چرا اداره کار هیچ رده شغلی‌ای برای کارگر چاپخانه تعریف نکرده است؟ چرا  منِ کارگر چاپخانه چندین سال است که  از مصرف روزانه شیر که یکی از ضروریات شغلی‌ام است محروم مانده ام و هیچ شیر و حتی  یارانه اش به ما پرداخت نشده است؟؟
کارگر دیگری می گوید: نداشتن امنیت شغلی یکی از نگرانی های ما است.
ر ادامه می دهد: کارگر چاپخانه  قبل از شروع به کار و عقد قرارداد، به دلیل استفاده از فرصت شغلی پیش آمده با رضایت خویش شرایط حقوقی پیشنهادی را از سوی کارفرما می پذیرد و امید دارد که وارد شغلی فنی شده است، اما به مرور زمان خلاف این موضوع بر او آشکار می گردد. و با این مسئله روبرو می شود که  به او می گویند فنی نیستید! اگر ما فنی نیستیم پس چه کسی مراحل چاپ در چاپخانه ها را به انجام می‌رساند؟! چرا در عمل، تمام توقعات انجام امور مربوط به یک کارگر فنی از ما می رود، اما از حقوق کارگر فنی خبری نیست و در صورت اعتراض نیز اخراج می‌شویم.؟
د: دستمزدهای‌ كارگران‌ چاپخانه‌ نیز‌ همانند‌ حداقل‌ دستمزدهای‌ ‌ وزارت‌ كار‌ و‌ امور‌ اجتماعی‌ محاسبه می شود مثلاً حقوق‌ کارگر ماهر‌ با‌ اضافه‌ كاری‌ 500‌ هزار‌ تومان‌ است.
 در پایان
:مرسی از اینکه در این زمان نسبتاً کوتاه توانستیم گپی با شما بزنیم باتوجه به اینکه این مصاحبه در میان کارگران پخش می شود چه پیامی برای آنان دارید؟
:ما هم از شما تشکر می کنیم نمی دونیم اگه کار تون به چاپخانه بر نمی خورد چه اتفاقی می افتاد اما به هر حال خوشحالیم که با شما آشنا شدیم و بعد از مدتها توانستم گپی خوب بزنیم و بقولی دلی از ازا در آوردیم، امیدوارم که باز هم دیگر را ببینیم. در پایان بعنوان لب کلام باید گفت که مرکز اصلی مبارزات ما کارگران، باید مبارزه برای گرفتن قدرت باشد. امیدوارم که این اتفاق بیفتد.

…و حكایت اینان بمانند قهرمان های داستان های افسانه ای ست؛ قهرمان هایی كه به آنها هزار در نشان داده می شود و به آنها گفته می شود كه از این هزار در، 999 در برای توست، ولی این یكی در را مبادا باز كنی كه همه آرزوها ی انسانی و یک جامعه نوین پشت این در خفته است، پشت این در جائیست که کلمه شورش، انقلاب می تواند متولد شود!

آیا میدانید هم اکنون 350 هزار کارگر در چاپخانه های سراسر کشور به کار مشغولند؟  
آیا میدانید در بیشتر  چاپخانه ها از افزودنیهای شیمیائی و افزوده های نفتی استفاده می شود؟
آیا می دانید اکثر این چاپخانه ها از تهویه قوی و خاص اینکار استفاده نمی کنند؟
آیا می دانید کارگر چاپخانه به غیر از زحمت بدنی باید از چشم و ذهنش هم مایه بگذارد؟    
آیا میدانید چاپ یك كار ذوقی ست؛ كارگر باید شوق و علاقه داشته باشد تا از پس كار چاپ بر بیاید؟
آیا آگاهی طبقاتی خود به خود به وجود می آید؟
گزارش ارسالی برای
جمعی از فعالین کارگری (جافک)
kargaranfa@gmail.com         
jafk1384.blogspot.com
ضمیمه: گپی خصوصی با "مدیر چاپحانه"
در انتها هم گپی با مدیر چاپخانه دور از حضور دیگران انجام دادیم و با بینش این مدیر نیز آشنا شدیم و البته با کمی احتیاط! حرف های او را از زاویه آشنایی بیشتر با گوشه ای از اقتصاد بیمار سرمایه داری در ایران و تضادهای ریز و درشت اش برای شما نقل می کنیم.

آیا اینطور که معروف است تعدیل کارگران چاپخانه ها اجتناب ناپذیر است!؟
تعدیل نیرو اجتناب ناپذیر است؛ حتی بعضی از چاپخانه ها در فکر تعطیلی چاپخانه یا تعدیل آن هستند و قصد فروش ماشین آلات را دارند با این کار چاره ای جز تعدیل نیرو مثلا از 18 نفر به 4 یا 5 نفر نیست؛ خرج و دخل با هم نمی خواند. در صد ارزش افزوده نیز معضل دیگری است به نظر می رسد دیواری کوتاه تر از صنعت چاپ پیدا نشده است.
:و شما هم دیواری کوتاه تر از کارگران پیدا نمی کنید؟
ببینید چاره ای نیست، اول از همه صنعت چاپ را وارد 4 درصد ارزش افزوده کرده اند. مالیات نیز مزید بر این مشکلات مالی است. کار هم کم شده است، کار همین چاپخانه فروش دفاتر مالی بود که اداره ثبت دیگر خودش دفتر می فروشد و دفاتر متفرقه را نمی پذیرد، اول کامپیوتر به این صنعت لطمه زد و بعد خود اداره ثبت؛ این است که با معضلات بسیاری روبرو هستیم و در آمد شاید یک سوم گذشته هم نیست
:پس شما دلایل تعدیل را چگونه تعریف می کنید؟
: کار کم شده است چاپخانه ها ماشین آلات آورده اند؛ سطح ورق هایشان را بالا بردند به همین خاطر به بانکها بدهی دارند و زیر تعرفه کار چاپ می کنند. این امر نیز معضلی شده است و رقابت بسیار شدیدی را ایجاد کرده است،سفارش دهنده ها هم از این موضوع استفاده کرده اند چک های طولانی مدت می دهند؛ گاهی سر رسید این چک ها به 8  ماه می رسد. چاپخانه دار کاغذ را نقد می خرد و مجبور است چاپ کند. این در صورتی است که 70 درصد کار چاپی کاغذ یا مقواست و 30 درصد آن دست مزد؛ چک چند ماهه جوابگوی هزینه های وحشتناک مخصوصا بیمه، دارایی و مالیات های تکلیفی و  درصد ارزش افزوده و در کل تولید ما نیست.
آیا یارانه کاغذ دریافت می‌کنید؟
:نه یارانه کاغذ، بلکه هیچ یارانه‌ای به ما تعلق نمی‌گیرد و تمام مواد مصرفی را به قیمت بازار آزاد خریداری می‌کنیم.
طرح هدفمند کردن یارانه‌ها چه تأثیری بر چاپ و نشر گذاشته است؟
پس از اجرایی شدن طرح هدفمندی یارانه‌ها، قیمت تمام مواد مصرفی و قطعات یدکی سه و حتی چهار برابر شده است. قیمت کاغذ از سال 83 تا 87، 12 هزار تومان بود که بعد از هدفمندی یارانه قیمت آن 25 هزار تومان شد و الان 36 هزار تومان خریداری می‌کنیم. حلقه‌ی فیلم شصت متری که خرید آن 120 هزار تومان بود الان 300 هزار تومان خریداری می‌شود. داروی ظهور فیلم از لیتری 500 تومان به 2000 تومان افزایش قیمت داشته است.

اما شما اتحادیه دارید و از مزایای اتحادیه استفاده می کنید؟

این امتیازات به هیچ عنوان جوابگوی نیاز چاپخانه داران نیست؛ وام 10 میلیونی چه دردی را دوا می کند. با این مبلغ تنها می شود 285 بند کاغذ 70 گرمی تهیه کرد که جوابگوی یک یا دو  روز کاغذ چاپخانه ها است، بعد از دریافت وام باید اقساط آن را بپردازی بیشتر چاپخانه ها مجبورند زیر قیمت کار انجام دهند و در برابر آن چک مدت دار دریافت نمایند. همه چاپخانه ها بلا استثناء ورشکسته هستند به جزء چاپخانه ای که پشتشان پر است.
منظورتان از ورشکستگی چیست و کی ها پشتشان پر است؟
منظور اینست که چاپخانه ها با ظرفیت بسیار کمتر از سودآوری خود به فعالیت ادامه می دهند و یا در بیشتر ایام ماه کار سفارشی در دست ندارند. و در آن مورد خودتان بهتر میدانید!
آنطور که ما خبر دار شدیم کارگران شما چندین ماه است که بیمه و حقوق دریافت نکرده اند درست است؟
: بله درست است ما با اینکه یکی از پیشرفته ترین سیستم های چاپ خاورمیانه را داریم و با این حساب باید همیشه کارهای چاپی در دست داشته باشیم اما متاسفانه در اغلب اوقات کاری برای انجام دادن در دست نداریم و با این حال مجبور به پرداخت حقوق کارگران خود هستیم. حق بیمه کارگران چاپخانه ها هم بسیار زیاد است و بسیاری از چاپخانه داران با وجود اینکه کارگران خود را از دست می دهند تا مدت ها باید حق بیمه آنها را بپردازند و سازمان تامین اجتماعی به هیچ وجه به این موضوع توجهی نمی کند.
با این حساب شما تامین اجتماعی را مقصر میدانید؟
:خیر
:در پایان شما چه راه حلی پیشنهاد میکنید؟
با وجود بیکاری حاکم بر جامعه، سختی‌ها‌ و‌ مشكلات‌ این‌ شغل‌ و‌ موانع‌ موجود‌ به‌ قدری‌ زیاد‌ است‌ که قصد‌ داریم‌ چاپخانه‌ را‌ تعطیل‌ كنیم‌ و‌ با‌ استفاده‌ از‌ سود‌ سپرده‌های‌ موجود‌ در‌ بانك‌ها‌ زندگی‌ ساده‌ و بدون‌ دغدغه‌ای‌ را‌ ادامه‌ بدهیم‌ و‌ در‌ حال‌ حاضر‌ از‌ تمامی‌ تلاش‌ها‌ و‌ فعالیت‌هایمان‌ در‌ این‌ حوزه‌ پشیمان‌ هستیم.